دارالمجانین

خلق مجنونند و مجنون عاقلست

خلق مجنونند و مجنون عاقلست

تمرینِ نوشتن!

داوود پرهیزی

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

شطرنج با ماشین قیامت

جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۴۷ ق.ظ
صفرم:
یک رمان خواندنی و جذاب برای آنان که اهل رمان خواندن هستند؛ به خصوص اهل ادبیات دفاع مقدس.

اول:
رمان، داستان یک دیده بان نوجوان است به نام رمز "موسی" در زمان جنگ و محاصره آبادان که دوستی او با پرویز اتفاقات مختلفی را برای او در حین انجام مأموریت اش رقم می زند و در این مسیر با آدم هایی با شخصیت های متفاوت برخورد می کند. این کلیت داستان است اما نویسنده و هنر اوست که با پروبال دادن به این کلیت، داستان را فراتر از یک داستان در حوزه جنگ و دفاع مقدس و یا یک خاطره نویسی صرف از دوران جنگ ایران و عراق، می برد. شاید بتوان گفت یک رمان جنگی – فلسفی.
برخورد دیده بان با آدم های مختلف و مکالمات بین آن ها خصوصا بین دیده بان و مهندس جذابیت های بیشتری دارد. شک و تردید، جبر، عبادت، جنگ، صلح، دوری از جنگ و یقین.

دوم:
اگر خیلی مایل باشید با یک جستجوی ساده می توانید مقدار بیشتری از جزئیات رمان را در سایت ها و وبلاگ های مختلف ببینید. اما به نظر ارمیا اگر آدم همین اول بداند که ماشین قیامت در داستان چیست و قرار است چه بکند؟ یا اینکه رابطه دیده بان با شطرنج و ماشین قیامت چیست؟ کلی از شیرینی های زمان خواندن را از دست می دهد؛ البته نظر است دیگر. از آن طرف هم هستند که می گویند: من باید آن قدر از کتاب بدانم تا بفهمم ارزش خواندن دارد یا نه؟ این یعنی اینکه دوست دارد جزئیات بیشتری از داستان را بداند.

سوم:
- نگاه متفاوت در حوزه ادبیات جنگ و دفاع مقدس.
- قلم نویسنده خوب بود فقط اوایل داستان کمی به دل ارمیا نچسبید.
- ارمیا این کتاب را برای مطالعه پیشنهاد می کند. بنا به دلایلی!!!

چهارم:

شطرنج با ماشین قیامت / حبیب احمدزاده / انتشارات سوره مهر
360 صفحه با درنظرگرفتن ضمیمه: مقدمه مترجم انگلیسی بر کتاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی